۱۳۹۱ بهمن ۲, دوشنبه

اکبر، رویای از دست رفته ام! ثریا (نسترن) چیت ساز

2013-01-21_93_akbarnastranبه سال ها و روزهائی می اندیشم که دل شورۀ از دست دادن تو مانند شبحی شوم در پی من بود و رهایم نمی کرد. من با این هراس هم خانه شدم. تو آمدی مانند یک رویا، رویائی قابل لمس و حقیقی: گمان می کردم غربت و اندوه و دل شوره پایان یافته است.



اکبر، رویای از دست رفته ام!ثریا (نسترن) چیت ساز
اما در گذر زندگی انگار قرار بود که تو باز هم با مرگ دست و پنجه نرم کنی و من همچنان با دلهره روزگار بگذرانم. آنچه نمی بایست می آمد، آمد و باز مقاومت و ایستادگی تو آغاز شد وبه قول خودت «بدجوری گیر داده» بود. با رفتن تو من «پودر» شدم.
این بار آرزو داشتم زندگی به گونه ای دیگر رقم بخورد، آرزو داشتم می توانستم مسیر رودخانه را تغییر بدهم. کاش می شد.
با عشق، ثریا (نسترن) چیت ساز