۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه

جدال بین کارگران و مدافعان محیط زیست از یکسو و سود اندوزی های سرمایه از سوی دیگر : مازیار واحدی


2013-08-24_379_arak-havaypakکارخانجات سرب و روی زنجان، ایران خودروی تبریز، سیمان دورود، پتروشیمی و نفت عسلویه، معادن کرمان و یزد، کوره های آجرپزی، طرح نابود کردن جنگلها برای راهسازی و از همه خطرناک تر برنامه های اتمی رژیم اسلامی، در کنار استفاده غلط از ذخیره های آبی کشور، و بطور کلی آلودگی های محیط زیستی، مقوله سلامت و بهداشت شهروندان را با هزار رشته با داشتن حق اشتغال آنان پیوند زده است.



از آنجائی که در کشور ما تولید برای کسب سود بیشتر، و نه تولید برای برآوردن نیازهای واقعی مردم و شهروندان، از اهداف اصلی حاکمان است، صاحبان سرمایه، کارفرمایان خصوصی، دولت و سپاه به عنوان بزرگترین کارفرمایان برای پر کردن جیب های پر نشدنی خود و برای گرفتن ماهی از آب گل آلود، با استفاده از شیوه های گوناگون فعالین محیط زیستی را در مقابل فعالین کارگری قرار داده و سعی می کنند با تحریک یک دسته، دسته دیگر را از میدانِ طرح مطالبات برحق خود بدر کنند. در زنجان می گویند اگر معترضین به آلوده سازی کارخانه سرب و روی می گذاشتند، ما با ادامهِ تولید در این کارخانه هزاران کارگر و خانواده هایشان را نان می دادیم. در تبریز هم همین طور؛ مسئولین ایران خودرو در سال نود اعلام می کردند اگر محیط زیستی ها بگذارند، پنج هزار کارگر از سفرهِ ما نان می خورند. در سیمان دورود، و صنایع پتروشیمی و نفت عسلویه مسئولین استانی اما وقیح تر عمل می کنند. آنها می گویند: اگر کارفرمایان سهم ما را بدهند، می توانند به کسب سود و آلوده سازی محیط زندگی شهروندان ادامه دهند. در دورود خرم آباد آنان سهمِ خود را «حق سلامت» مردم می نامند و در عسلویه «عوارض آلوده سازی». درست شنیدید عوارض آلوده سازی. عوارض بدهید و شهروندان را با آلاینده های کارخانه هایتان دچار مرگی زودروس کنید. حق سلامت بدهید و سلامت شهروندان را به زیر بکشید.
در واقع خرابی کار به همین جا ختم نمی شود. طرح های ریز و درشت ایجاد فضای سبز و صرف هزینه های نجومی برای به اصطلاح کاهش آلودگی شهرهای بزرگ و بویژه شهر تهران نیز برای خود مقوله ایست که بازمانده ذخیره های آبی کشور را به هدر می دهد. مشکل این نیست که آنان نمی دانند که چه بایستی کرد. آنها می دانند و خوب هم می دانند. مگر پرفسور پرویز کردوانی، در رادیو و تلویزیون آنان با صدای بلند فریاد نزد که بزرگترین مشکل ما مشکل کم آبی است. ولی آنوقت این مسئولین بی کفایت آب را جائی می برنند که کوچکترین فایده ای برای سلامت مردم ندارد. فراموش نکنیم اینان همان مسئولینی هستند که برای راه سازی هزاران هکتار جنگل را نابود کرده و درختان کهنسال آنرا به زیر می کشند. درختانی که برای داشتن هریک از آنان به گفته محمد درویش، پژوهشگر محیط زیست و جنگلها، بایستی سیصد سال صبر کرد. از آن بدتر، مگر آنچه را که قرار بود بر سر باغ گیاه شناسی نوشهر بیاورند فراموش کرده ایم. آیا سیاست ایجاد فضای سبز فقط در تهران کاربرد دارد؟ آیا اکسیژنی که درختانِ کهنسالِ قرار گرفته در راه پروژه پولسازی شرکت های راهسازی وابسته به سپاه قرار گرفته است از نوعی دیگر است و بایستی که نابود گردد؟ براستی که ننگتان باد.
استاد پرویز کردوانی بارها و بارها به همراه دیگر اگاهان محیط زیست فریاد زده است که مشکل آلودگی محیط زیست شهر تهران، نه با ایجاد فضای سبز و ریختن آب حیاتِ مردم به پای آن، بلکه با استفاده از تکنولوژی پیشرفته در صنایع، بلکه با از رده خارج کردن اتومبیل های فرسوده، بلکه با ایجاد امکان برای استفاده همگان از وسایل نقلیه عمومی، بلکه با برنامه ریزی و ایجاد امکانات برای جلوگیری از رفت و آمدهای غیرضروری شهری و با استفاده از هنر، علم و دانش اهل فن و دخالت موثر و مستقیم سازمانهای مردمی در امور مربوط به خودشان حل خواهد شد.
اما کجاست آن گوش شنوا و چشم بینا که بتواند صدای فریاد اهل علم و عمل را شنیده و مشکلات گریبانگیر مردم را ببیند.
اما اکنون سوال اساسی این است: حال که مسئولین ریز و درشت حکومتی و صاحبان سرمایه برای پیش بردن اهداف سودجویانه خود سعی در ایجاد شکاف در بین مردم لایه های مختلف کرده و مطالبات برحق بخشی از مردم را در مقابل مطالبات دیگر بخش ها قرار می دهد، تکلیف فعالان محیط زیستی برای طرح مطالبه برحقشان، یعنی حفظ محیط زیست و حقِ مسلمِ داشتن هوای سالم چیست؟ تکلیف کارگران در هنگام طرح این مطالبه که «حق داشتن کار حق مسلم ماست» چیست؟
در واقع پاسخ مشخص است. تجربه تاکنونی نشان داده است که مطالبات طرفداران محیط زیست، آنگاه توانسته مسئولین را به عقب نشینی وادار کند، که کار مشترک بین گروه های مختلف محیط زیستی را سازمان داده و با کار توضیحی و آگاه گرانه توانسته تجمعات اعتراضی را سازماندهی کند. این تجربه در مورد فعالین کارگری نیز صادق بوده است. نمونه حرکت مشترک کارگران فولاد زاگرس که به برپائی تجمع اعتراضی تا پشت درب های مجلس و بیت خامنه ای، رهبر «با بصیرت» نیز کشیده شد، از این جنس است.
درد اگر مشترک است، که هست، پس باید بطور مشترک فریاد زده شود. مگر آنان که در زنجان معترض آلوده سازی محیط زیست توسط کارخانه سرب و روی هستند، از کُرهِ دیگری آمده اند؟ نه اینان فرزندان همین کارگرانی هستند که مسئولین قرار است بیکارشان کنند؟
موضوع کاملا روشن است، مسئولین و گماشتگان رژیم، که عموما امنیتی نیز هستند، در زنجان قصد دارند پدران را در مقابل فرزندان قرار دهند. اگر کار می خواهید بایستی اجازه دهید که صدای فرزندانتان را در گلو خفه کنیم. اگر هوای سالم می خواهید بایستی که بیکاری پدرانتان را تحمل کنید.
اما نه، به این سادگی هم نبایستی باشد. ما به سادگی می توانیم روز آنان را برایشان چون شبِ تار سازیم. فعالین محیط زیستی بایستی از خواست حق داشتن کارِ کارگران دفاع کنند و کارگران نیز بایستی فراموش نکنند که دفاع از مطالبات فعالان محیط زیست، همانا دفاه از زندگی سالم برای فرزندان و خانواده خودشان است.
راه روشن است. در جدال با سود اندوزی های سرمایه، در نبرد با نابودکنندگان محیط زیست، فرزندان هم پشت پدران و مادران کارگرِ خود، و مادران و پدران حامی فرزندان.