اميرجواهری لنگرودی
تابستان۱۳۹۲
amirjavaheri@yahoo.com
« من اين روزگاران اسارت بزرگ را ، نه
در نوحه سرايی بر ويرانه و طلب مصرانه
ياری از آسمان ها ، بَل در گِرد آوری و
آمار برداری دارايی های برهم انباشته مان
صَرف کرده ام ، دارايی هايی که هيچ دشمنِ
پيروز نمی تواند از ما بُربايد : يادَ مانها »
( رومن رولان )
آنچه بر نسل ما گذشت ، باید نوشت : حق با «نلسون ماندلا» است، ما کینه ای به کسی نداریم، چون اهداف والایی داریم، که اگر کینه بورزیم ، بازهم در اسارت احکام قصاص شما خواهیم بود. ما از کینه گذ شته ایم، ما داد می خواهیم، داد.
در تابستان خونین آن سال ، صدای گامها که آمد . چه عجولانه ولی شتابزده وناهماهنگ به مانند هجوم و شبيخون های نگاشته شده در تاریخ ، حمله مغول و تاتار با تکيه بر سرنيزه های چکمه پوشان و حکم حرامی در دست ، نه مسلسل رو به سوی سينه ها بلکه چوبه های دار به پا کردند تا صدای گلوله ای برنخيزد و بی واهمه از « عذاب اخروی » به کشتاری بس صعب وهولناک گردن گزارند! چرا که امامشان ( خمينی) بعنوان آمر، با فتوای برگشت ناپذیر خود،هر گونه ترديد و زمان سوزی درکشتار شصت و هفتی ها و به طناب کشیدن آنان را به عاملين کشتار ممنوع اعلام داشته بود!
زندان ، درحکومتهای ديکتاتوری ، به تنهائی وسيله نيست بلکه به مثابه نمادی الزامی برای حفظ وبقای آن نظام هاست تا با دستگيری هر مخالف حکومتی ، همچنان ديکتاتور ها را بر سر پا نگهدارند!
زندان ، شمشيرازنيام برکشيده ای برفرازسرمردم ، دربرابرتمامی چون وچراهاست که هرَدم از جانب زندانبانان و حافظان حکومتیان شلاق کَش می شود.
سرکَردگان زندان ، تلاش می ورزند تامانع هرگونه رابطه زندانی بابيرون گردند . زيرا زندان و زندانی هرچه خاموش ترباشند ، خواب زندان بان آرام ترمی گردد . ولی آياهيچ قدرتی قادر است ، عليرغم ديوارهای بلند سيمانی ، بتون وآرمه های به سيم خاردار مجهزگشته ، بندها ، قل وزنجيرها ، ِاعمال شکنجه ها ، درب وپنجره های مُهرو مُوم شده و پاک شدن هر نوع خبری به بيرون از زندانها ، مانع عبورهرفرياد رسا ، خاطره آن همه جان های به خون خفته عاشق و بيقرار به دنيای آزاد گردند؟
با کلامی قدرتمند می توان و بايد گفت : نَهْ!
تا به امروز زندان بانان نتوانسته اند ؛ رنج واندوه ، اميد و مقاومتِ زندانی و نَهْ گُفتن آنان در برابر شکنجه و خشونت بيرحمانه شکنجه گران را درتاريکی سلولها و بندها به بند کشند . آری انسان زندانی را می توان با محاکمه و بی محاکمه ، با حکم و بی حکم به بند کشید اما آرمانهای انسانی را تا به حال هیچ دیکتاتوری نتوانسته به بند کشد. هرچند که طی هرفرصتی ، شيهه سر می دادند : «ما نمی گذاريم کسی قهرمان شود » بازجوها ، شکنجه گران و جلادان درون زندان ها ، چنان فضای مختنقی برای زندانيان بوجود آورده بودند که سايه آنان نيز ، تصور شکنجه و بازخواست را به ذهن زندانی متبادر می کرد۰
اين حد وحشت زندان بانان از زندانی با اينکه در زندان او اسيرند ۰ نشان از سبعيت سيستمی می گيرد که می خواهد همه آثار بُودن و زندگی را از زندانی سلب کند و حتی رويای بُودن را نيز در او بخُشکاند ۰ با اينهمه صدای رسای زندانيان دربند، ازپس سالها زندان ، شکنجه ، اعدام وسربردارشدن به بيرون از زندان ها راه يافت وفرزندان رها شده ازبندها با شرح خاطرات خود ، بعنوان شاهدان زنده درکنار داغ همسران و غم نداشتن مادران و پدران برای کودکان ديروز و نونهالان و نوجوانان امروز ، مادران و پدران ، خواهران و برادران هزاران هزار اعدامی زندان ها، امروزبيش ازپيش هر يک از آنان بعنوان شاهدان زنده سند داد خواست » جنايت عليه بشريت » بشمار می روند.
امروز و در بیست و پنجمین سالگرد آن تابستان خونين ، بايد و می توان زندان و اوج جنايات آن را در برابر افکار عمومی بشريت آزاد انديش و سازمان ها و احزاب مترقی جهان ،تاکید می کنم ؛ بشریت آزاد اندیش نه مجامع حقوق بشری و سازمان ملل که بند باز سیاست بازی های جانبدارانه اند، و درتمامی آن سال های سیاه خون و جنون در برابر ابعاد این جنایات و تا به امروز مُهرسکوت بر لبان خود دوخته اند ، برملا کرد۰
امروز و درسالگرد کشتار خونين دو تابستان ۶۰ و ۶۷ بايد و می توان با جمع آوری اسناد و مدارک لازم و ضروری زمينه روشنگری و دادخواهی عادلانه را برای محاکمه دو فردای دیگر سران جنايتکار رژيم جمهوری اسلامی ايران که تنها به پشتوانه مبارزات مردم و فرزندان شجاع آنان میسر می گردد را فراهم آورد.
برای هرهمسر و فرزند ،مادر و پدر،خواهر و برادر، وابستگان اعدامی ، دوستان و رفقا و هر شهروند انسان دوستی ، دنيای زندانی و خود زندان نيز پر رمزو راز می نمايد . زندگی هر زندانی و سرنوشت جانبخش آدم دربند ، اين شوق را در ديگران و خود برمی انگيزد تا از راز و رمز سربه مُهر، کنه ، رمز و رموز دوره زندان وگذران پُرتعب زندانی سر در آورد و از زندگی يکايک زندانيان پرده بردارند و آنرا باز بشناسانند. تنها از همین روست که خاطرات نویسی از زندان ها ، نظر مشتاقان به دانستن را بخود جلب می نماید.
بايد برای همگان اسرار زندان و همه هُول و وَلع آن مشخص گردد . برای من معادل ها ی نگاشته شده در بیشمار خاطرات و مقالات مربوط به زندان ، که تا به امروز خوانده ام ، ردهای اعمال شده زندانبانان در حق زندانیان زن و مرد نت برداری شده ومن برای ثبت آنان دراین نوشته جا می دهم – باشد که توسط دوستان خواننده وبویژه زندانیان سیاسی رژیم داغ و درفش جمهوری اسلامی تکمیل تر گردد- ؛ بیش از هرچیزشنکجه گر دنبال اسم واقعی، قرارها ، خانه های تیمی از فرد دستگیر شده اند. در این میان تعقيب و مراقبت ها ، دستگيری وبازداشت ، بخشا احضارها، بعد ترچشم بند ، بازجُويی . بازپرسی ، وکيل و دادگاه فرمايشی ، حبس ، شکنجه ، شلاق ، کابل زنی ، اجراء حدشرعی ، جيره روزانه شلاق (تعزير اسلامی) ، زخم و باند پيچی ، انواع زورمداری زندانبانان از تابوت و قیامت و شکنجه های حاج داوود رحمانی درزندان قزل حصار ، سگ دانی ( شکنجهِ ابداعی در زندانِ گوهردشت)،خوک دونی ها ،گاو دونی ها، دست بندقپانی ،آویزان کردن های متمادی و بیخواب نگاه داشتن های طولانی ، زنده بگورکردن در قزل حصار ، کشتن باگاز در گوهر دشت ، مجازات با سيگار ، ريختن آب سرد ، آپُولو ، کُنده کشی ، پاهای آماسيده گرفته تا اعدام های مصنوعی با تيراندازی هوايی ، شمارش تک تیرهای خلاص شلیک شده به فرق زندانی ، تيرباران زن حامله و نوزاد بدنيا نيآمده ، اقليت های مذهبی ، بهائی ، اتهام جاسوسی و مزدوری ، بند قيامت و مُقاومت ، خُودکشی ها، کابل برق ، خُود زَنی ها ، به مرز جنون و ديوانگی کشاندن زندانی ، اعتصاب ، زندانیان ملی کِش ، زندانیان تواب ، زندانیان نادم ، زندانیان سرموضعی ، بریده ، مقاوم ، دروغ و لو دادن ها ، پيچ توبه ، توبه تاکتيکی ، ندامت ، سر مُوضع بودن ، انزجار نامه دادن ، گزارش نویسی و گزارش دهی ، آنتن زندانبان شدن، مصاحبه کردن و مصاحبه های تلویزیونی ، اعتراف گیری های رذیلانه ، ملاقات و ملاقات پانتوميمی ، ميله های آهنی ، روزنامه خوانی ، جاسازی کتاب ، کارفکری و مطالعه گروهی ، سرود و آوازخوانی ، تلويزيون و ندامتهای مداربسته ، راديو ، بلندگوی زندان و پخش قرآن ، نماز جماعت نخواندن زندانی، اذان و مرثيه ، نوحه خوانی آهنگران ، سلول های انفرادی ، بند عمومی ، بند۲۰۹ اوين ، بخش تنبيهی ، بند مغضوبين ، زندانی مسئله دار ، بند فرعی گوهردشت (که درساختمان اصلی و درمدخل ورودی بندهای بزرگ) زير هشت ، نماز اجباری ، سقف سلول و فلش قبله نماز ، نمازخانه (بهداری بند) ، بی خوابی ، فشارهای روانی، فوتبال ، آویزان کردن ، هواخوری و ورزش دسته جمعی و انفرادی ، اطاق های ویژه ی تعزیر ( شکنجه ) شده گان ، خورد و خوراک ، تهيه ليست غذا ، سفره غدا ، تقسيم غذا ، چای و تقسيم قند ، سيگار و خريد از فروشگاه زندان ، بند زنان و مادران و کودکان زندانی ، عادت ماهانه ، نواربهداشتی ، لباس زير زنانه ، بند لباس و مقررات خشک کردن لباسها ، بازجو و سربازجو ، تجاوزبه دختران در شب قبل از اعدام ، بردن جعبه های شیرینی بر سر درب خانه دختر اعدامی ، حلق آويزکردن ها ، رگ زنی ، جويدن رگ ، سيانور ، تيرباران های عمومی پشت بند ۴ و روی تپه های اوين ، توالت ، صف ده دقيقه ای دشتشوئی ، نوبتی بودن لگن دستشويی ، خمير دندان ، حمام ، حوله ، ميوه ، سوزن و جا سازی آن لای درز چادر و لباسها ، قيچی ، گلدوزی ، کاغذ ، خودکار ، مغز مداد ، سلول انفرادی ، خواب کنسروی شبانه ، واجبی گذاردن های درون اطاق ، دوش گرفتن صفی، زندگی کمونی ،هتل اموات، دادگاه عدل اسلامی و سرانجام طناب دار ، حلق آويزشدن ، اعدام در زندانهای کميته مشترک يا بند۳۰۰۰ ، اوين ، قزل حصار ، گوهردشت (کرج) ، عادل آباد (شيراز) ، وکيل آباد (مشهد) ، زندان کميته اصفهان در خيابان کمال آباد ، باغ کاشفی اصفهان يکی از مخوف ترين شکنجه گاههای کشور ، زندان مالک اشتر (لاهيجان) برسرداب آرامگاه کاشف چای (مرحوم کاشف السلطنه) ، اعدام کنار دريای چمخاله ، رشت ، زندان مخوف چالوس ، دفن های شبانه در گورستان ها، گورستان خاوران و خاوران های پل دختر (لرستان) ، زندان آمل و محمودآباد ، دزفول ، تبریز ، زنجان ، همدان ، اهواز ، زاهدان ، ديزل آباد کرمانشاه ، بازداشتگاهها و زندان سيمرم – شهرضا – زرين شهر – شهر کرد و زندانی به وسعت ايرانهمه و همه شاخص های نام برده شدن در زندان های پُرشمار ایران اسلامی است .
زندان های رژیم با گردن کشی جانيانی همچون : روح الله خمينی- احمد خمینی، دومین پسر خمینی – محمد خامنه ای ، رئیس جمهور وقت و جانشین خمینی – اکبرهاشمی رفسنجانی ، رئیس مجلس شورای اسلامی و جانشین فرمانده کل قوا در زمان کشتار – عبدالکریم موسوی اردبيلی، رئیس شورای عالی قضایی و رئیس دیوان عالی کشور- میرحسين موسوی ، نخست وزیر وقت و نامزد انتخابات ریاست جمهوری – محمد خاتمی، وزیر ارشاد و رئیس موسسه ی کیهان – محمد موسوی خوئینی ها، دادستان کل کشور- محمدی گيلانی، حاکم شرع و انقلاب زندان های کشور – محمد مهدی ری شهری، وزیراطلاعات وقت- صادق خلخالی ،حاکم شرع – هادی غفاری، شکنجه گر اوین- اسدالله لاجوردی ، دادستان وبازجو وجلاد اوین- حسینعلی (جعفر) نيری، حاکم شرع هیات سه نفره ی مرگ و عضو کنونی قوه ی قضاییه – محمد مغیثه ای (ناصريان)، مدیر داخلی زندان گوهر دشت و اکنون یکی از مقامات عالیرتبه قضایی – مرتضی اشراقی ، دادستان تهران وعضو هیات مرگ – حجت الاسلام علی مبشری، عضو هیات مرگ و قاضی شرع زندان اوین- حاج داوو رحمانی، شکنجه گر- محمد اسماعیل شوشتری ، رئیس سازمان زندان ها و رئیس دادگستری دولت خاتمی درهر دو دوره – سید حسین مرتضوی ، رئیس زندان اوین در کمیسیون مرگ حضورداشت- سید حسین حسین زاده ، معاون مدیر داخلی زندان اوین و درانتخاب و فراخواندن زندانیان به نزد کمیسیون مرگ تهران نقش داشت – مجتبی حلوایی عسکر، مسئول انتظامی امنیتی زندان اوین – بهرام گشتاپو، شکنجه گر – داوود لشکری ، رئیس انتظامی امنیتی و بازجوی زندان گوهر دشت – ابراهیم يونسی ، معاون دادستان تهران- مصطفی پور محمدی معاون ، وزیر اطلاعات و به عنوان نماینده این وزارت در کمیسیون هیات مرگ در اوين – سرامی ،مسئول زندان خوزستان – قرائتی ، مسئول زندان دزفول – عبدالهی، رئیس زندان رشت و عضو کمیسیون مرگ رشت بود- ملکی ، رئیس زندان همدان و بازجوی اول قبل از کمیسیون مرگ همدان بود- حجت الاسلام اسلامی، دادستان دادگاه انقلاب در زندان عادل آباد شیراز بود – حجت الاسلام مصیبی ، قاضی دادگاه ویژه روحانیت شیراز و در کمیسیون مرگ در زندان عادل آباد شرکت می کرد و صد ها نقابدار بی نام ونشان ديگر ، شکنجه می کردند و فرمان می رانند تا حاکميت اسلام ناب محمدی وکيان اسلام و خيمه عمود نظام برسر خودکامگان حکومتی فرو نريزد .
در زمينه کشتار تابستان ۶۷ تا به امروز اقوال گوناگونی در سری خاطرات زندانیان سیاسی و شاهدان عینی این جنایات آمده است . ذکر منبع تحقيقی یرواند آبراهاميان نيز قابل توجه می باشد ۰ در کتاب آمده است «: درست پيش از اعدام ها که از زمان دقيق آن نا آگاه هستيم ، خمينی در نهان فرمانی بی نظير در نوع خود که برخی آن را نوعی فتوا می دانند ، برای تشکيل يک هيات ويژه با دستور اعدام مجاهدين به عنوان محارب و چپ گرايان به نام مرتد صادر می کند۰ هيات تهران ، که از شانزده نفر تشکيل می شد ، شامل نمايندگانی از سوی شخص امام ، رييس جمهوری ، دادستانی کل ، دادگاه انقلاب ، وزارتخانه های دادگستری ، اطلاعات و مديريت زندان اوين و گوهر دشت بودند۰ سرپرستی هيات بر عهده … مرتضی اشراقی – دادستان تهران- گذارده شده بود که دو دستيار ويژه داشت ، حجت الاسلام نيری و حجت الاسلام مبشری در پنج ماه بعدی اين هيات توسط بالگرد ( هلی کوپتر) ازاوين به گوهردشت دررفت وآمد بود۰ نام اين هيات را« هيات مرگ » گذارده بودند ۰ تشکلی مشابه در شهرستان ها هم ايجاد شده بود » از کتاب ( اعترافات شکنجه شده گان زندان ها و ابراز ندامت های علنی در ايران نوين ، يرواند آبراهاميان ، مترجم : رضا شريفها ، نشر باران ، صفحات ۳۲۹ و ۳۲۸ )
امروز بعد از گدشت سی و دوسال از تابستان۶۰ ۱۳ و بیست و پنج سال ازتا بستان سال ۱۳۶۷ به اينسو با همه خاطره های به جا مانده از زندان های سراسر کشور ، هنوز بيشترين حقايق تلخ از فجايع کشتار بزرگ درون زندانها ، برای افکار عمومی جامعه بشری پنهان مانده است ۰ برپايه شواهد و دلايل زنده و به جا مانده از عمق جنايات دو کشتار تابستان ۶۰ و ۶۷ می توان و بايد همه اين صحنه آرايی ها ازشعبه های بازجوئی و شبه دادگاهها ، تا تجمعات اجباری حسينيه ها ، سلولها وشکنجه گری ها ، برپا داشتن تيرها و چوبه های دار و همه زوايای پنهان اين کشتار خونين را با تمام قدرت برای همگان به نمايش در آورد و آن را در پيشگاه جهانيان بر ملا نمود !
بايد و می توان برای بازشناسی تمامی کارکرد اين دستگاه عريض و الطويل ايدئولوژيک اسلامی ، صد ها جلد کتاب نوشت و هزاران مطلب تهيه کرد. نمايشگاههای خود افشاگر برپا ساخت ۰ پرسوناژ های سينمايی تهيه نمود و فيلم های بيشمار سينمايی ساخت ، دقيقا به مثابه کاری که پس از سقوط هيتلر و فاشيست ها برای برملا کردن جنايات آنان توسط سينما گران متعهد آلمانی و جهانی فراهم آمد۰
بايد برای نسل ما و بعد ما روشن گردد که در طول بيش ازسه دهه حاکميت سياه سران رژيم اسلامی از فردای قيام بهمن به اينسو ، چگونه بيش از ۱۰۰ ها هزار تن انسان عاشق زندگی سر بردار شدند؟ چه جانهای دوست داشتنی به پای چوبه های دار رفتند؟ و چه سينه های مالامال از عشق و سرور ، عاطفه و مهر ، آرمان خواهی و مهرورزی به کسان و مردم خويش و طبقات محروم جامعه ، در سينه کش ديوار با گلوله های ناکسان و جانيان زر و زور ، در خون خويش به درون تلی از خاک آرميدند ؟ نام شان چیست و در کجا ها دفن گردیدند و چه انبوه بيشمار آن جانها که تا به امروز حتی برای اعضاء خانواده شان بی رد و نشان باقی مانده اند؟
باید نشان داد و نتیجه گرفت؛مبارزه این همه انسان های شریف ، بیهوده نبوده و نیست بلکه منطق بقاء وادامه زندگی است که باید با نام یکایک آنان ثبت گردد.
بايد و می توان ازدهها و صد ها زندانی رها شده از زندانهای رژيم اسلامی ، بعنوان شاهدان عينی این همه سر جنایت، برای موجودیت بخشیدن به این همه جان های خاک شده در بیشمار خاوران های تمامیت جغرافیای ایران ، ده به ده – شهر به شهر – استان به استان و بر درب هر خانه ای کوبید و هر کوی و برزنی را جست و آن نام ها بیقرار و عاشق را فهرست نمود . تا سند تمامی نامبرداران خاک شده ، جهت محاکمه سران رژيم اسلامی ايران به جرم جنايت عليه بشريت درآزمون جنبش فراگیر توده ای ، امکان داد ستادن از اين همه بيداد را در برابر افکار عمومی مردم ما و جهانيان فراهم آورد!
اپوزيسيون راديکال و ترقيخواه ، می تواند و باید در مضمون یک جنبش عظیم توده ای ، امر دادخواهی را در مجاری يک زنجيره کارزارهای جهانی ، با باز نمودن عمق جنايات صورت گرفته در سراسر ایران، بر همگان آشکار سازد و همه ابزارهای تبليغی را در خدمت خود افشاءگريهای همه جانبه اين سلسله کارزارها قرار دهند۰ اين کار از ما بر می آيد !
ازنگاه من و همه ازادیخواهان برابری طلب ، نفی اعدام ، نابودی زندان و فروریختن آن برسر زندانبانان چه امروز و چه فردای دیگر، نداشتن زندانی درسراسری جامعه ای که ما برای ایجادیش در مبارزه هرروزه در تلاشیم ، باید به خواست مقدم ما برای جهانی دیگری که ممکن است ، به شعار اصلی و واقعی مان بدل گردد.
باری حق با انسان مقاومی همچون » نلسون ماندلا » است، که می گوید : « ما کینه ای به کسی نداریم، چون اهداف والایی داریم، که اگر کینه بورزیم، باز هم در اسارت احکام قصاص شما خواهیم بود. ما از کینه گذشته ایم، ما داد می خواهیم، داد.»