۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

چه کسانی مسبب نابودی کره زمین هستند؟

greenpeaceactivistراجینا جانسون و مایکل وایر / آیا مصرف کننده ها با تغییر روش زندگی خود می توانند از نابودی کره زمین جلوگیری کنند؟
راجینا جانسون و مایکل وایر توضیح می دهند که این شدنی نیست.
تغییرات آب و هوائیِ ناشی از فعالیت های انسانها به شدت وخیم است.
محصولات به شدت افت می کنند. سطح آب دریاها بالا خواهد آمد و فضا برای زیست انسانها تهدید می شود
هم اکنون بدون این تغییرات آب و هوائی نیز زندگی بشر در این کره خاکی به شدت مورد تهدید قرار دارد.

ما در جهانی با نابرابری های گسترده زندگی می کنیم. جائی که اکثریت مردم کمبود مواد غذائی را احساس می کنند. و شرکت مسئولیتی برای رفع احتیاجات انها، اعم از بهداشت و مسکن قبول نمی کنند. این در شرایطی است که امکان دسترسی به این نیازها برای همه وجود دارد.
بنا به گزارش اداره استاندارد سازمان ملل در سال 2010 دو میلیارد و چهارصد میلیون نفر از مردم دنیا درآمدی کمتر از دو دلار در روز داشتند. این تعداد بیش از یک سوم جمعیت دنیار تشکیل می دهند.


نزدیک به یک میلیارد نفر درآمدی کمتر از یک دلار دارند. نزدیک به هشتصد و هفتاد میلیون نفر از گرسنگی مفرط و بی غذائی رنج می برند. این تعداد یک هشتم جمعیت دنیا را شامل می شود.
رشد و گسترش محلات فقیرنشین در سراسر جهان در این دنیای مدرن چشمگیر است. یک سوم جمعیت دنیا در محیط های کثیف و آلوده زندگی می کنند. شش درصد ازاین افراد ساکن کشورهای پیشرفته هستند. این در حالیست که هشتاد درصد ساکنین کشورهای در حال توسعه وضعیتی این چنینی دارند.
بیشتر زاغه نشین ها از آب آشامیدنی پاک و دیگر زیرساختهای اجتماعی برخوردار نیستند.
بعضی ها هنوز می خواهند که ما فکر کنیم که افزایش جمعیت فقیر دلیل اصلی استرسهای محیطی و کمبود مواد غذائی است، در حالی که دلیل اصلی مقرارت کشورهای پیشرفته است.
در حالیکه این اصلا واقعیت ندارد. بنا به گزارش نویسنده محیطی زیستی فرد پیرس، هفت درصد تولید گازهای گلخانه ای توسط سه میلیارد نفر از فقیرترین انسانهای روی زمین صورت می گیرد این در حالیست که همزمان هفت درصد از ثروتمندترین انسانها پنجاه درصد از گازهای گلخانه ای را تولید می کنند.
این نشان می دهد که تغییرات آب و هوائی به مردم فقیر ارتباط زیادی ندارد. کمبود مواد غذائی ربطی به در دسترس همگان قرار داشتن آن ندارد بلکه تنها به قیمت آنها مرتبط است.
بساری در جنبش عدالت زیست محیطی این ایده که ازدیاد جمعیت دلیل تخریب محیط زیست است را نژادپرستانه دانسته و آنرا رد می کنند.
سازمانهای محیط زیستی پذیرفته اند که «مصرف گرائی» دلیل اصلی بحران زیست محیطی می باشد. با این باور که انتخاب و مدل زندگی فردی مصرف کننده ها مخصوصا در پولدارترین کشورها منابع طبیعی را در گوشه و کنار جهان هدر می دهند.
علیرغم اینکه امریکائی ها که در کشوری که بیشترین گازهای گلخانه ای را تولید می کند و در تخریب محیط زیست نقش بزرگی ایفا می کند، زندگی می کنند، این مردم در ساخت سیستم اقتصادی موجود نقشی ندارند و در تولید و استفاده از سوختهای فسیلی نقشی ایفا نمی کنند.
علیرغم اینکه این سرمایه دارها و ثروتمندان کشورهای شمالی هستند که این آلودگی ها را سبب می شوند، آنها سعی می کنند که ازدیاد جمعیت را به عنوان دلیل این تخریب معرفی کنند.
بطور مثال میانگین مصرف در بین مردم امریکا پنج برابر مکزیکی ها، ده برابر چینی ها و سی برابر مردم هند می باشد.
از این مقوله این نتیجه مبتذل را می گیرند که بایستی مصرف را پائین آورد و بازیافت را تقویت کرد. این نتیجه ما را از دلیل اصلی این مشکل که همان سیستم سرمایه داری که بصورت غیر دموکراتیک بر عوام حکومت می کند، دور می کند.
طرح کنندگان این راه حل که پائین آوردن مصرف شخصی می تواند مشکل را حل کند، ذهنییتی از یک ششم مردم امریکا که در فقر نفرط بسر می برند ندارند. این در حایست که تعداد فققرا بیشتر از آمارهای رسمی اعلام شده از سوی حکومت می باشد.
این ادمها از غذا، مسکن و بهداشت لازم و کافی برخوردار نیستند.
بیست درصد پولدارهای امریکا تقریبا هفتاد درصد مصرف را بخود اختصاص داده اند. ثروتمندترین آمریکائی ها که پنج درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند از نود و پنج درصد باقی مانده بیشتر سرمایه دارند.
جدای از بحث فقیر و غنی، تخریب محیط زیست بیشتر توسط شرکتهای سرمایه داری صورت می گیرد تا افراد جدا جدا.
به گفته محققان دو سوم گازهای گلخانه ای پس از راه افتادن نود شرکت صنعتی بوجود آمده است. این واقعیت در شکل های دیگری از آلودگی هم خود را نشان می دهد.
هیدر راجرز، نویسنده کتاب فردای از دست رفته، می گوید در ازای هر پوند آشغال خانگی، هفتاد پوند آشغال صنعتی از معادن، کارخانجات، کشاورزی و پتروشیمی تولید می شود.
انتخاب اینکه کجا و چگونه برق تولید شود در اختیار حاکمان و صاحبان سرمایه است نه دست مصرف کنندگان. با وجود این که مطالعات کنونی نشان می دهد که استفاده بیشتر از حمل و نقل عمومی ضروری است، بخصوص در بین جوانها و کسانی که درآمد کمتری دارند، فرهنگ استفاده از وسیله نقلیه شخصی وجود دارد و این فرهنگ توسط صنعت ساخت اتوموبیل و نفت تبلیغ می شود.
از این می خواهند به این نتیجه برسند که دلیل جنگ دوم با عراق همه امریکائی بودند. یعنی جورج بوش برای تامین نیازهای نفتی مردم امریکا، سربازان امریکائی را به عراق فرستاد. آنها می گویند اگر مثلا مردم امریکا دوچرخه سوار می شدند و یا حداقل از سوخت غیر فسیلی استفاده می کردند جنگ به پایان می رسید.
اما هدف اصلی امپریالیسم امریکا در عراق استفاده از نفت این کشور برای تقویت بنیه اقتصادی و سیاسی خود در رقابت با رقبای اصلی ازجمله، ژاپن، چین و هند بود.
در زمان جنگ عراق سیزده درصد از نفت امریکا از خاور میانه بدست می آمد. پس از آن زمان و علیرغم رونق انرژی در ایالات متحده، شوق دستیابی به نفت ارزان باعث نشده که دولت اوباما از سیاست جنگ با عراق دست بردارد.
شرکتهای امریکائی و شرکای سیاسی آنها در واشنگتن دیگر سعی نمی کنند که نفت خاورمیانه را به دستور مصرف کنندگان امریکائی تحت کنترل خود داشته باشند. آنها می خواهند کنترل منابع را در سطح جهانی را در جهت شرکتهای سرمایه داری در دست بگیرند.
بسیاری از مخلفین سرمایه داری با همه این موارد موافقند. اما هنوز در مورد اینکه چه سطحی از استانداردهای زندگی بایستی کاهش یابد تا جلوی تخریب محیط زیست گرفته شود بحث و مناقشه وجود دارد.
بطور مثال به گفته سازمان محیط زیستی «دی جی آر» تمام مظاهر صنعتی بایستی برچیده شوند تا همه گونه ها بتواند اینده ای قابل زندگی در روی این زمین برایشان متصور باشد. علیرغم اینکه بسیاری از مردم با این سیاست بحث برانگیز و تاکتیک «دی جی آر» مخالفند، با این نظر فعالین جدی محیط زیستی که برای حفظ محیط زیست بایستی از صنعت دوری کرد موافقند. این به این معناست که بشر برگردد به زندگی طبیعی خود، یعنی غذای خودش رو خودش تامین بکنه.
ما نیاز به اجتماعی داریم که هرج و مرج و عدم برنامه ریزی در آن بیگانه اند و اساسا به انرژی کمتری نیاز است.
این به معنای بازگشت به یک زندگی بدوی – و یا یک سیستم منطقی و پایدار برنامه ریزی شده است که کیفیت زندگی اکثریت مردم جامعه را افزایش می دهد.
برای بسیاری از فقرای جهان، از جمله فقرای ایالات متحده، در هر کجا که زندگی می کنند، مبارزه ای روزمره برای دسترسی به مواد غذایی، برق، آب، آموزش و پرورش وجود دارد. عناصری که اساسی ترین نیازهای انسان را تشکیل می دهند.
این ایده برگشت به طبیعت ممکنه خیلی فانتزی و خنده دار به نظر بیاد. دارندگان ایده رمانتیک صنعت زدائی، چشم خود را به فقر، نژادپرستی و نابرابری بسته است. بنابرین بخشی از راه حل را نمی گوید. راه حل توسعه پایدار برای بالا بردن کیفیت زندگی اکثریت مردم مورد نیاز است. به این جمله معروف برگردیم که می گوید کره زمین متعلق به همه مردم است.
راه حل صنعت زدائی شباهت دارد به راه حلی که مقصر مشکلات محیط زیستی را مردم امریکا معرفی می کند. با وجودی که این ایده ای است رادیکال که سرمایه داری را مشکل اصلی بحران می داند اما از سوی دیگر اعتقادی به آن ندارد که مردم بتوانند با حضور یکپارچه خود تغییرات را ایجاد و مشکلات را حل کنند.
آره ما بایستی تغییرات تند و رادیکالی را انجام بدهیم. اما چه کاری باید انجام بدیم؟
با خرابکاری در صنعت توسط گروه های خرابکاری؟ با آزمایشاتی که بتونه تمام سیستم را خراب کنه؟ یا با انقلابی بزرگ که بتونه با حضور اکثریت مردم قدرت و سیاست و اقتصاد رو از دست ثروتمندان خارج کنه.
هر راه حلی برای تغییرات به اقتصادی دموکراتیک و خوب برنامه ریزی شده نیاز دارد که دست به تولید چرت و پرت هائی که انسان نیازی به آنها نداردنزند، جنگ ها را تمام کند، تغییری رادیکال در سیستم از بین بردن زباله ها و آلودکی ها ایجاد کند، و حفظ و بهبود انرژی و سیستم حمل و نقل که از نیازهای ماست. برای پیشبرد این امر بایستی شرایطی برقرار باشد که همه انسانها در محیط کار خود امکان دخالت در امر تولید را داشته باشند. چه چیزی تولید کنند؟ و چگونه تولید کنند؟
الویت بندی نیازها و تولید بایستی بطور همزمان و بصورت کلان پیش برده شود. نه اینکه در موارد جزئی سیاست اقتصاد سبز و در موارد دیگر و کلی سیاست اقتصاد سرمایه داری پیش برده شود.
تغییرات بایستی در نژادپرستی و نابرابری تاریخی ، تفاوت رشد در مناطق مختلف، یا حذف قوانینی که باعث می شوند ثروتمندها ثروتمندتر شوند، و برقراری سیستم دریافت مالیات بیشتر از ثرومندها، و تعطیل صنایع آلاینده.
شناخت کارکرد سیستم سرمایه داری کلید ساخت جنبش عدالت خواهی آب و هوائی است که ما شدیدا برای رسیدن به این اهداف به آن نیاز داریم.
نیروی حیاتی سرمایه داری حرکت در جهت سود است. این یک سیستم مبتنی بر رقابت بی رحمانه، رشد هرج و مرج و تولید پایان ناپذیر زباله است.
کارگران معمولی و مردم فقیر ساکن در امریکا و دیگر نقاط جهان در ایجاد بحرانی که ما در آن گرفتاریم مقصر نیستند. مصرف فردی ما نیست که دنیا را به آخر رسانده است. سرمایه داری است که زمین ما را می سوزنه و به منابع جهان چشم دوخته است. هم منابع انسانی و هم منابع طبیعی.
حاکمان این کشورها، از روسای سیاسی تا دوستان آنها در شرکتهای سرمایه گذاری هستند که زمین ما را به نابودی می کشانند، ما بایستی برای مقابله با سازماندهی حرکت کنیم
منبع اصلی مطلب