۱۳۹۳ شهریور ۱۲, چهارشنبه

خمینی، داعش یکم و کشتارهای دهه ۶۰ او بهنام چنگائی


تشابه تاریخی دوچهره ی فاشیستی

آیا، دور از حقیقت هست همسان کردن دو رهبر جنایتکار تاریخی یا دو قهرمانِ روان پریش، کله خشک و دژخیم که تنها به اراده ی مطلق خود و فرقه های شان فریفته شده و متکی بودند؟(هیتلر نازی و خمینی شیعی) را می گویم! آن دو پدیده ی سهمناکِ ناسیونالیست و کینه ورزِ مذهبی، هر کدام به شکلی کم و بیش مشابه راسیسم و فاشیسم ویرانگری را در سطح جهان برای مقطعی احیا کردند. آنها در دوران حیات سیاسی خویش، هویت های مسخ شده ی مردمی و خودفریبی یافته و به تبع آن ابعادی جهانی کسب کردند به نحویکه آنها نه تنها حکم بر تأیید مطلق خود در داخل، بلکه رژیم هاشان بر پایه تزویر، زور و تبعیت کورکورانه مردمان از آنها به شدت مقتدر شدند و هر دوی این خودکامگانِ بیمار بی کم و کاست داعیه پیشوائی جهان را نیز از آن خود دانستند.


و آن در حالی بود که، هیچیک از آنها جز تنها به دیدهای حقیر، یکسویه و برتری جویانه ملی ـ مذهبی خویش و وابستگان شان، هرگز به خواست، آمال و ایده های رنگین جوامع بها نمی دادند؛ خشونت ورزانه با هر اندیشه و عمل نوع بشری و فرامسلکی و طبقاتی می جنگیدند؛ آزادی خواهان دمکرات و دگراندیش را به خاطر اعتراض های واقعی می کشتند؛ و با هر شیوه ی مسالمت جویانه سیاسی، مترقی، سوسیالیستی و ضد تبعیضات ملی، نژادی و مذهبی دشمنی ذاتی و سازش ناپذیر داشتند؛ با صلح و دوستی و دیپلماسی مللِ برابر و حقوق بشر کاملا بیگانه بودند؛ هر یک ساختار سیاسی فردی و تک قطبی خود را ساختند، شناساندند و در عرصه ی گیتی جارش زدند و طبعا غیر از دوایر وابستگان دستگاه فاشیستی، حتی دیگران سازشکار ولی ناهمخوان را هم پس از مدتی برنتابیدند؛ و سیاهچال های خود را از آنان و مخالفان انباشتند. ای بسا اندکی تراوشات ذهنی متقابل و یا متضاد دوستان کافی بود تا بردباری شان تاب نیاورد و زنده ماندن غیر فرضی را لحظه ای امان ندهد. هیتلر، خمینی، فاشسیت ها، راسیست ها، داعش دو و فرقه گراهای دیگر همه چنین بوده اند.

به همین خاطر هیتلر و خمینی بسیاری از ناهمسازانِ همراه، همگام و هم عقیده خود را در همان آغاز تنها به خاطر اختلاف نظرهای کوچک با ترفند و توطئه خاموش کردند و یا در جا و بی محاکمه کشتند. همچنین آن دو تا لحظه مرگ شان نیز هیچگاه استعداد درک و فهم نوعدوستی انسانی، حس و ذوق تعلق فراعقیدتی و کشف همسوئی کثرتگرائی های فراملی را نداشته، نشناخته و برنتافتند. آنها هرگز دیگر ملت ها، باورها و فرهنگ های رنگین جامعه بزرگ و زیبای بشری را نیز نپذیرفتند. آن دو فریبکار و"بیمارِ قدرت" تا آنجا که میسر بود و توانستند بی هرگونه نرمش اخلاقی، آرمانی، نگرانیِ وجدان و یا هراس و دلهره از امکان وقوع اشتباه، با سماجت تمام برابر تفاهم و تساهل ایستادند؛ و پیوسته و بی مهابا بر دشمنی ها و انتقامگیری ها میان انسان های کار، زحمت و فرودست با اطمینان و سنگدلی دامن زدند. بر طبل جنگ و مرگ و ویرانی جانی و مالی همگان و مسلمانان بی رحمانه کوبیدند و یا به هستی انها آتش بستند؛ میلیون ها انسان ساده نگر، زودباور و آسیب پذیر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را با دسیسه های ناسیونالیستی و عده های آسمانی گمراه کرده و به دنبال امیال و آمال جاهگرایانه خویش همه را به کام مرگ کشانیدند و به ناامنی و ستیز جهانی افزودند.

من بیش از این قصد تشریح بیشتر چگونگی تشابه کیفی دردناک آن دو ویژگی خونخوار و جنونمدار را ندارم! زیرا یقینا وجدانِ تاریخ بیدار و دردمندی انسان های آزاده، هوشیار و نوعدوست در مورد آن دو موجود جانی، فریبکار و زشت فکر قضاوت عادلانه و بی طرفانه کرده و خواهد کرد؛ هم اینک نیز هر دو رسوا و بی اعتبار شده اند. اما نکته برجسته در این دوره برای ما این است که(ظاهرا و در عمل جنون و راسیسم هیتلری با ویرانی جنگ جهانی دو و سپس مرگ او و دستگاهش در مقابله سراسری دشمنانِ فاشیسم کاملا به اضمحلال و نابودی کشیده شد. تواما، ضرورت تحول تاریخی، کشورهای تا دیروز دشمن را عملا به همبستگی الزامی، اختیاری و آگاهانه ی فراملی کشاند و در همین شکل صوری و کنونی خویش که ما می بینیم؛ آنها توانستند رسما مبتکر اتحاد منافع امروزی اروپای مشترک خود گشته و باشند. و در پی آن عملا ثبات فاشیسم سیاسی در اروپا ناتوان شد و یا عمرش به پایان راه رسیده است.

اما، بازتاب برتریخواهانه ی فاشیسم شیعی خمینی چطور؟ ریشه ی دعوا و دشمنی سازش ناپذیر سنی ـ شیعه چطور؟ شاخ و سینه کشیدن دوقطب قدرت فاسد مسلمان: یعنی عربستان سعودی برابر رژیم ولایت مطلق فقیه و ائتلاف های منطقه ای و جهانی آنان چطور؟ آیا ما در واکنش های هستریک فامیل سعودی ها و بیتی های خامنه ای و رژیم های تمامیتگرای آنها، تشویق جنگ پیرامون پیدایش "داعش"و همچنان آتش قهر و انتقام نهفته مذهبی 1400 ساله هر یک را نمی بینیم؟ آیا بر تارک خاورمیانه، بهانه ی نسل کشی "هر آن" اسلامی مذاهب و شاخه های وحشی و نابردبار آن مشهود نیست؟
و پرسش پایه: (آیا مسلک شیعه و شیوه ی عمل خود خمینی شیاد به عنوان داعش یکم، به مرور در منطقه ی متلاطم ما ابعاد هولناک نیافت؟ و به سراسر جهان اسلام راه نبر؟ و همه اشکال تندروی های فرقه ای را در بر نگرفت؟ و به عنوانِ مادر به داعش دوم حیات نبخشید؟ و به تبع آن اندیشه او به دشمنی هر چه بیشتر و سازش ناپذیرتر مذاهب فرانروئیده است؟ آیا این جنگ عراق و سوریه، همزمان علیه همه ی ادیان و اقلیت های کوچک قومی و عقیدتی و فرهنگی نیست که به قربانی شدن صدها هزار آنها انجامیده است؟ به باور من، خمینی به یاری امپریالیست آمریکا و غرب ستیز و نفاقی را در میان مسلمانان باز تولید کرد که پسرعمویش همین "داعش سنی دوم" در خاورمیانه با اکثریت شهروندان مسلمان است. اینک با وجود عینی و عملی و تداوم حیات هر دو داعش های یک و دو و رودرروئی های آنها با منافع فرقه ای متفاوت و متضادشان، بی گمان جنگ، انتقام و آشوب خاورمیانه و کشورهای مسلمان بی ردخور جان دوباره یافته است.

 تردیدی ندارم که تفاوتی چندان میان داعش یکم شیعه و داعش دوم سنی در جهان اسلام وجود ندارد؛ همچنانکه در طول تاریخ جنگ های مذهبی آن دو و بهانه های شان پیوسته یکسان بوده است. هر دو آنها به نام محمد و خدای مشترک شان پیگیر سر صدها و هزارها آدم مخالف و مترقی را همچون مرغ و بزغاله بریدند؛ به زنان و دختران اسیر همدیگر بی شرمانه تجاوز کردند. قتلعام عجولانه ی چندین هزار دختر و پسر جوان و نوجوان را به یادآوریم که همگی در هنگامه ی آغاز و شروع جستجوی زندگی، در پگاه آزادِ تازگی و تجربه اندوزی بودند که خمینی هزارها از آنان را به دار کشید. به یاد بیآوریم که او چگونه با قساوت تمام در تابستان  60 و 67 این نسل کشی ها را در دل تاریخ تاریک و خونین "حکومت الله" بر زمین ثبت کردند. (آیا آن قتلعام ها، همین شیوه و روش دهشتباری نیست که داعش دوم سنی، امروز آن را بر علیه مردم بی دفاع کوبانی، شنگالی، شیعی، دیگر ادیان مسیحی، ایزدی های کرد در سوریه و عراق به راه انداخته است؟) آخر مگر می شود (چشمان وحشتبار تاریخ دیروز را بر پلیدی تفکر و عمل هیتلر نازی و خمینی داعش یکم شیعی بست و کیفیت جنایات و کثافات مشابه آنان را توسط داعش دوم سنی و البغدادی امروز دید و به این سادگی ها آرام نشست و امیدوار به صلح شد؟!)

 آخر چطور می شود به نام خدا و به خاطر اسلامِ شیعه در چند هفته بیش از 5000 تا 7000 نفر را در تابستان بدار کشید؟! جنگ 8 ساله ایران و عراق راه انداخت و میلیون ها نفر مسلمان هر دو کشور را مگس کش کرد و نابود ساخت؛ و سرمایه های ملی و مالی آنها را به باد هوای نفس سپرد و در پایان برای آن فجایع، مردم را تشویق به گذشت و بردباری کرد و چشم بر آن درندگی ها فروبست و آن دیوانگی های ضد بشری را فراموش را کرد؟ هرگز! مگر نه خمینی و هیتلر دو جنگ جهانی به بار آوردند؟ مگر نه که هر دو دچار مالیخولیای خودکامگیِ، ایدئولوژیک راسیستی گشته و به تبع آن مستعد جنایات بی رحمانه و بی مانندی در سطح جهان شدند که هر دو به سادگی آفریدگار تمرکز مطلق قدرت و ثروت شمرده می شوند؟ آیا آن دو سرکرده برای ایجاد برتریجوئی های ایدئولوژیک خود از مردم کشته های بی دفاع پشته ها برپا نکردند؟ ادعا من مبتنی بر نفس و کیفیّت عمل آنهاست و نه کمیّت وجودی آنها!

به ویژگی های کلاسیک فاشیسم توجه کنید تا فاشیسم شعیه را در شخص خمینی بیابید. فجایع ضدبشری، تحریک جنگ و در پی آن نسل کشی هائی هیتلر و خمینی بر علیه مخالفان دور و نزدیک خود بسیار مشابه بودند؛ همانگونه که تشابه عمل و نظر داعش البغدادی با داعش خمینی قابل مقایسه است. زیرا همگی آنها جز به دلیل برتری خواهی و توهم سروری بر دیگر فرهنگ ها، ملیت ها و جهان بینی ها وقعی به واقعیت های بیرون ذهن آنسان و جهان پیرامون نداشته و هنوز ندارند و هر کدام در فاصله ی حاکمیت مطلق و دوایر اِعمال اراده شان بی احتیاط و بی مبالات یکدست نسل کشی به بارآورده اند. پرسش این است که: چه تفاوت برجسته ای میان ایدئولوژی تبعیض گرای شیعه با راسیسم برتری خواه و نژادپرست هیتلر نازی و یا ترهات البغدادی هم اکنون وجود داشته است و یا دارد؟ آیا این اغراق آمیز می تواند باشد چنانچه من نظرات، افکار و اعمال بی رحمانه این سه جانی تاریخی را با هم مقایسه کرده و در چنان کفه ی توازوئی به تشابهات تاریخی بسیاری میان آن سه چهره پلید فاشیستی و ضد انسانی برسم؟ چرا خمینی را نباید با هیتلر و امروز داعش دوم را با داعش یکم یعنی خمینی مقایسه نکرد؟!
بهنام چنگائی 11 شهریور 1393