۱۳۹۳ شهریور ۷, جمعه

یادداشت کارگری


 دوردوم اعتصاب کارگران معدن بافق و وظایف ما!

امیرجواهری لنگرودی
amirjavaheri@yahoo.com

ده روزی است که دوردوم اعتصاب کارگران معدن بافق را پشت سر گذاشتیم دراین میان اعتراضات وهمراهی کارگران بازنشسته معدن ساکن بافق و برخی ازمردم شهردرهمدردی با خانواده های کارگران معدن،ابتداء دربرابردفترمدیرعامل وپسانگاه دربرابرفرمانداری بافق چادرزده وهمگی با خواسته های کارگران معدن وبرای آزادی دستگیرشد گان به اعتراض نشسته وهمچنان این حرکت  ادامه دارد 

 تا حال با خبرها و گزارش های متعددی درباره جوانب مختلف دوره دوم اعتصاب کارگران معدن بافق یزد روبرو بوده ایم. اما برای اینکه همین جزئیات به وسیله ای برای ناروشن ماندن ریشه ها و زمینه های این اعتصاب تبدیل نشود، لازم می نماید قبل ازهرچیزیک تصویرروشن وشفاف درباره ریشه های اعتراضات کارگران بافق داشته باشیم. بافق شهری است با بیش ازچهل هزارنفرجمعیت دراستان یزد که تقریبا نیمی از جمعیتش را کارگران بازنشسته معدن ونیمی خانوارهای کارگری معدن سنگ آهن مرکزی تشکیل می دهند، درمجموع بافق شهری با بافت کارگری است. مطابق اطلاعات موجود، ذخیره معدن سنگ آهن بافق بیش ازدویست وچهل میلیون تن هست که ظرف حدود ده سال آینده استخراجش به پایان می رسد. با پایان ذخیره سنگ معدن، هیچ راهی جزبستن معدن وبیکارشدن بیش ازپنج هزارکارگری که الان درمعدن کارمی کنند باقی نمی ماند. درست درهمین شرایط دولت طرح دو ساله خروج ازرکود رادربخش معدن دردستوراصلاح گذاشته است.مضمون اصلاحیه دولت هم اینستکه، نه فقط راه برای سرمایه گذاری خارجی در بخش معادن بازگردد که مالیات بردرآمد کالاهای معدنی که خام فروشی دردرون آن وسیع ترازبخش های دیگرهست، درشرایط فعلی حذف بشود. علاوه براین، موانع سرمایه گذاری خارجی هم ازسرراه برداشته شود تا امنیت وآرامش سرمایه خارجی وداخلی تضمین گردد. منظورازرفع موانع هم  بیشترراه وجاده سازی وتامین آب وبرق هست که هزینه هایش البته ازجیب مردم باید تامین گردد تا سرمایه خارجی بتواند درمیان معادن سرمایه گذاری کند و محصولاتش را هم خام به بازارهای خارجی صادر نماید و دربسترخام فروشی هم مالیات نپردازد. کما این که همین الان هم مواد خام استخراج شده ازمعدن بافق به ذوب آهن اصفهان یا به کشورهایی خارجی مثل چین صادر می‌شود. اصولا معدن داری درچند سال اخیرمیان بخش خصوصی به شدت رواج پیدا کرده و با افزایش قیمت کانی ها درسطح جهانی، یورش بخش خصوصی به معادن و صدمات جبران ناپذیربه محیط زیست را دراین سالها و سالهای آتی شاهدش خواهیم بود. منظورازتامین امنیت سرمایه هم بیشتر اینستکه، قیمت نیروی کار پائین باشد. قراردادهای کارطوری انجام پذیرد که هروقت کارفرمای بخش خصوصی خواست کارگررا اخراج کند، یا حقوقش را ماه به ماه نپردازد و ضمنا داعشی های وطنی هم مشکلات فرهنگی ورفت وآمد ونظایراین ها را برای سرمایه داران خارجی فراهم نکنند. درواقع این ها به بهترین شکلی می خواهند،ایران به بهشت امن سرمایه داران خارجی تبدیل گردد.البته نباید فراموش کرد، بخش معدن ما هم مثل معادن چین بیشترین آمارحوادث تلفات معادن وقتل عام کارگران حین کاررا به خاطر تامین همین شرایط تا به امروزدرجهان داشته ومی خواهند ازپس واگذاری های معادن،به قتلگاه کارگران برای تامین سود بیشترسرمایه گذاران خارجی هم بدل گردد. البته نه فقط تنهانیروی خارجی که سرمایه داران خصوصی داخلی هم از آن بهره مند گردند. درهمین رابطه استکه خصوصی سازی معادن با جدیت هم دردولت پیشین (احمدی نژاد) وهم دردولت جدیدحسن روحانی مطرح ودردستورکارقرارداده شده است.بنابراین این مساله که سرمایه دارخصوصی ازکدام جناح حکومت باشد، یا این که دراساس دردسته بندی های محلی بافق نقش داشته باشد یا نه، در مجموع روی حرکت کارگری هم بی تاثیرنبوده ولی مساله اصلی وعمده نیست. کارگران بافق امروزبه نسبت گذشته،فردایشان ازدوجهت درخطرقراردارد:
 اولا چنانچه معدن خصوصی بشود شرایط کارآنها، بشدت بدترمی شود وباید درانتظاراخراج وکاهش دستمزدها ومخصوصا سقوط سطح ایمنی کارخود باشند. برای این که سرمایه دارخصوصی به تنها چیزی که فکر می کند، سود هرچه بیشتردرزمان هرچه کمتراست.
 دوما این که زمان به شدت به ضررکارگران هست. آینده شغلی بیش ازپنج هزارکارگرمعدن بافق مشروط به این هست که تولیدات این معدن تا قبل ازاتمام ذخیره سنگ آهن بتواند، شرایط راه اندازی و تامین بودجه کارخانه‌های جوارمعدنی ازجمله کارخانه‌های فرآوری سنگ آهن و فولاد سازی که زیرساخت‌های آن‌ها آماده شده را فراهم سازد. دراین میان خواست های اصلی کارگران اعتصابی بافق هم همین موارد فوق را نشان می دهد.
 کارگران خواستارلغو کامل طرح خصوصی سازی معدن هستند. کارگران و همینطورمردم شهربافق می خواهند، ازمحل درآمدهای معدن، بودجه برای راه اندازی صنایع زیردستی معدن اختصاص داده بشود. همگان می خواهند شهرگازکشی گردد وجاده دوبانده ساخته بشود. کارگران می دانند که بدون داشتن گاز، وجاده کشی، صنایع زیردستی، معدن راه نمی افتد و این صنایع اگرراه نیافتد، ده سال دیگرهم ازشغل جدید دربافق خبری نیست . فقروبیکاری گریبان کارگران وخانواده هاشان را می گیرد. به همین دلیل روشن است که مصرف ۱۵درصد ازدرآمدهای معدن درجهت آبادانی شهرو برکناری مدیرعامل که یکی ازموانع مهم احقاق حق کارگران بشمارمی رود، هم دردرون سبد خواست های کارگران مطرح شده است.
 همین خواست ها بود که کارگران بافق دردوراول اعتصاب شان درطولانی ترین اعتصاب، ودر شرایط تعرض مسلط نظام، بیش از یکماه مبارزه و مقاومت روی پای خود ایستادند تا از خصوصی شدن معدن جلوگیری کنند.مطرح کردند. ولی درپایان همان دوراول اعتصاب و بازگشت کارگران به کارهم معلوم بود که حاکمیت نمی خواهد به خواست کارگران تن بدهد. حاکمیت برای درهم شکستن اتحاد کارگران و خانواده هایشان با لغوموقت خصوصی سازی ، وعده بررسی سایرخواست های کارگران موافقت نمودند تا به حساب خودشون سروصدا رابخوابانند وبعد که آبها ازآسیاب افتاد،کارگران راغافلگیرسازند. طی این مدت توسط عوامل خود درمحیط کار، فعالان دوراول اعتصاب معدن راشناسایی کردند و قصد داشتند،لیست هیجده نفره کارگران را بازداشت نمایند تا زهرچشمی ازکارگران بگیرند که دیگه جرات نکنند دربرابرمدیریت و قداست دستگاههای اجرایی حکومتی دست به اعتصاب بزنند. به همین خاطرابتداء نیروی ضد شورش  را به درون محوطه معدن آوردند وبا دستگیری دوتن ازفعالین شناسایی شده،بساط ارعاب راه اندازند ولی دوباره با مقاومت یک پارچه کارگران وشروع دورجدید اعتصاب روبروگشتند.علیرغم اینکه نیروی ضد شورش را به اجباربه بیرون محیط کارخانه ومعدن بردند ولی به دستگیری ها ادامه دادند.درمقابل اعتصاب دیگرباره کارگران ، اعتصاب خانواده های آنها نیزفروکش نکرد وخواست آزادی کارگران دستگیرشده به مجموعه خواسته های قبلی افزوده شد.بدین ترتیب پیوند مبارزه محیط کا رومحیط زیست کارگران در عالیترین شکلش بهم گره خورد. جالبه که حتی وقتی مدیرعامل زیرفشاراعتراضات کارگری، طی نامه ای پذیرفت که شکایتش ازفعالین کارگری معدن ولیست هیجده نفره را پس بگیرد تا دستگیرشده گان آزاد بشوند، شورای تامین گفت: که پس گرفتن شکایت مدیرعامل، معنایش گذشت ازجنبه عمومی اتهام کارگران نیست. یعنی کاملا مشخص گردید که هدفشان پراکنده کردن کارگران و تحمیل خصوصی سازی معدن به آنها است . بنابراین اعتصاب کارگری دربافق رویارویی کارگران با آینده سیاهی ایست که با خصوصی سازی برای یکایک کارگران و خانواده های آنان وادامه زندگی شان رقم می زنند.می توان گفت: این اعتصاب واکنش کارگران به مشقات بیشتر، دستمزد کمتر، تعدیل واخراج و نهایتا بیکاری و دست و پنجه نرم کردن با بیماری های خطرناک و مرگبار ریوی، قلبی و سرطان ناشی ازکارسخت درسراسر معدن است. بنابراین اعتصاب کارگران معدن بافق ازدو جنبه اهمیت حیاتی پیدا می کند:
 اول اینکه این اعتصاب نمادی ازاعتراض کارگری علیه خصوصی سازی بویژه دربخش معادن ودرسراسرکشوراست. همه کارگران درهمه معادن ایران باید بدانند چنانچه اعتصاب کارگری بافق شکست بخورد؛ یکی یکی به سروقت آنها نیزخواهند آمد وهمین بلا را به سرآنهانیزوارد می آورند. یعنی سرمایه داران خصوصی داخلی یا خارجی طی یک دوره، شیره جان کارگر را می مکند، پول ها را بدون این که مالیات به کسی بدهند، پارو می کنند و کارگران را،چنانچه حین کاردراثرسوانح ازپا درنیآمده باشند، با پایان ذخیره معادن، خسته ومریض وبیکار به عنوان تفاله به بیرون پرتاب می کنند. بعد همین بساط غارت وبهره کشی رادرجای دیگری دوباره ازسرمی گیرند. همه جا هم قدرت سرنیزه حکومت پشتیبان شان هست. بنابراین همبستگی با کارگران اعتصابی بافق وحمایت ازاین کارگران مستقیما با منافع همه کارگران سراسر کشور، مخصوصا معدنچیان گره خورده است.
 دومین جنبه ای که به اعتصاب کارگران بافق اهمیت حیاتی می بخشد، رابطه میان رشد آگاهی کارگری با اقدامات مشخص آن ها است. تا الان ما به طورعمده درجنبش کارگری مان با اعتراضاتی روبرو بوده ایم که با موقعیت لحظه ای کارگران  یا متراکم شدن تدریجی مطالبات گذشته آنها به شکل واکنشی پیوند داشته است. یعنی حضورگذشته مبارزه آنان موثربوده، لحظه جاری نقش معین داشته ، اما آینده یا بکلی غائب بوده یا خیلی ضعیف بوده است. اعتصاب کارگری در بافق اگرچه درواکنش به طرح خصوصی سازی شروع شد اما حضورآینده نقش مهمی درمقاومت وپایداری کارگران وخانواده هایشان درموقعیت جاری برعهده دارند. کارگران بافق دارند بشکل توامان هم برای امروزخود وهم آینده شان می جنگند. نیک دریافته اند که اگرالان نجنگند، فردا برای تضمین حداقل امنیت شغلی شان دیرخواهد بود.می دانند که به مارهای خوش خط وخالی نظیرعلی ربیعی که می خواهند نسخه شوم خصوصی سازی رادرون زرورق وعده های توخالی وادعاهای حمایتی بی پشتوانه پیچیده وبه کارگران قالب نمایند، نباید اعتماد کنند. کارگران می دانند که سرمایه داران خصوصی داخلی یا خارجی، سودشان راکه بردند، کارگران را به حال خودشون رها می کنند وشهری را که چرخش حیاتش با کار معدن گره خورده به شهر اشباح تبدیل می سازند. کارگران اعتصابی ومردم بافق تجربه تلخ خصوصی سازی فولاد بافق وسرنوشت کاشی زمرد ومعدن کوشک و کوچ بزرگ مردم ازاین منطقه راباخوددارند. اعتصاب کارگران بافق، اعتصاب برای برخورداری ازحق زندگی، تامین معاش ومقاومت دربرابرخصوصی سازی هست. به همین دلیل هست که امرایجاد کمیته های معدن و سازمانگری وسازمانیابی تشکل مستقل کارگران معادن وسراسری نمودن آن به امرحمایت هرچه وسیع ترازاعتصاب، حمایت ازآزادی بی قید وشرط کارگران بازداشتی، حمایت ازمطالبات کارگران برای همه کارگران و برای همه فعالین کارگری وتشکل های مستقل کارگری وهمه حامیان جنبش کارگری درخارج ازکشور،اهمیت اساسی دارد. البته تاکنون سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه- فعالان سندیکای فلزکار مکانیک - کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری- اتحادیه آزاد کارگران ایران – کانون مدافعان حقوق کارگر،علی نجاتی کارگراخراجی وعضوهیئت مدیره سندیکای هفت تپه،حمایت خود راازاعتصاب کارگران بافق اعلام کرده اند، اما روشن است که حمایت های گسترده وهمه جانبه وپیگیرازمبارزات کارگران بافق همچنان ازاهمیت مبرم برخوردارمی باشد.
بیگمان اعتصاب کارگری دربافق، خط مقدم مبارزه شرافتمندانه ونابرابر کارگری علیه خصوصی سازی هست. ما حق نداریم به هیچ عنوان و تحت هیچ بهانه ای این کارگران رابه حال خود بگذاریم. خواست کارگران اعتصابی معدن خواست مهم وحیاتی کل جنبش کارگری ایران درشرایط کنونی است . نباید تنهایشان بگذاریم !