۱۳۹۲ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) به مناسبت سی و پنجمین سالگرد انقلاب بهمن

 


تنها پیوند «پیکار برای آزادی» و «پیکار برای نان»
می تواند جنبش رهائی بخش توده ای سازمان دهد!

سی و پنجمین سالگرد انقلاب بهمن ۵۷، فرصت دیگری است برای بازنگری مسیر طی شده.  انقلاب شکوهمند مردم ایران علیه استبداد ستم شاهی و حامیان خارجی اش و برای آزادی و برابری، در همان گام های نخست پیروزی با شکست سختی از درون مواجه شد. در نبود تشکل های مستقل و توده ای و در نبود رهبری انقلابی و دمکراتیک که خواست های واقعی مردم را بیان کنند، ارتجاعی ترین نیروی متشکل و ریشه دوانده در جامعه، قدرت را قبضه کرد و بزرگترین و توده ای ترین انقلاب عصر حاضر را به ضدانقلابی سیاه، خونریز و ویرانگر تبدیل کرد.


کارنامه سی و پنج سال حاکمیت مرتجع ترین نیروی اجتماعی و ضدانقلابی ترین قدرت سیاسی، کارنامه ای است سیاه و ویرانگر. ایران امروز، کشوری است اسیر استبداد سیاه مذهبی که هر نوع ندای آزادی خواهانه را با سرب داغ پاسخ داده  و می دهد. آزادی در این کشور حتی برای نیروهای "غیرخودی" درون حکومت نیز کالائی است قاچاق! حتی روحانیون مخالف و دگراندیش و حتی دیگر مسلمانان هم از "آزادی بیان" برخوردار نیستند چه برسد به نیروهای آزادیخواه ، برابری طلب و دگراندیش. دامنۀ سرکوب آزادی های سیاسی و مدنی آنچنان گسترده است که چندین میلیون ایرانی جلای وطن کرده اند و هنوز هم بسیارند ایرانیانی که خطر غرق شدن در آب های بین الملی را به جان می خرند تا از این وضعیت نجات یابند.  عدالت در این کشور، عنوانی است دروغین که تنها برای پوشاندن فساد فراگیر و مزمن، بکار گرفته می شود. ثروت بی کران این ملت، توسط دستگاه های پیرامون رهبری، روحانیت، آستانه های امامان و امام زادگان، نهادها و بنیادها ، "آقازادها" و نوکسیه گان، به غارت رفته و در عوض،  فقر، اکثریت مردم را در چنگال خود گرفته که گاه برای دریافت تحقیرآمیز "سبدکالا" باید از شرم، چهره از دروبین ها بربایند!  ققر دامنگستر، پول بی ارزش شده، اقتصاد ورشکسته، بیکاری گسترده، تورم لجام گسیخته و خط فقری که مدام بخش بیشتری از جامعه به زیر آن پرتاب می شوند، بیلان اقتصادی این حاکمیت است. در کنار نبود آزادی و رفاه اقتصادی، بی آیندگی نیز جوانان کشور را به نابودی می کشاند. طبق آمار رسمی، هفتاد و پنج درصد جمعیت میلیونی معتادان کشور را جوانان تحصیل کرده تشکیل می دهند. از سوی دیگر سالانه یک صد و پنجاه هزار جوان نخبه ایرانی، کشور را ترک می کنند تا به زندگی خود در دیگر کشور ها سروسامانی دهند. همین بی آیندگی، سن تن فروشی و سن اعتیاد را مدام به پائین می کشاند و دختران جوان کشور ، گاه برای نجات از این جهنم دهان گشوده، به کشورهای همجوار پناه می برند و در دام باندهای جنایت کار اسیر می شوند و به تن فروشی تن می سپارند. استبداد نفس گیر، فقر استخوان سوز، بی آیندگی افسرده کننده، تنها دستاوردهای حاکمیت اسلامی نیست. محیط زیست نابود شده ، از شاهکارهای این حاکمیت است. حالا دیگر حتی نفس کشیدن نیز در کلان شهرها، مرگ آفرین شده است. رودخانه های خشکیده، دریاچه های بی آب ، جنگل های بی درخت، دشت های بیکران با ریزگردهای مسموم و باران های اسیدی، بیلان کار حکومتی است که  نه به جیب و سفرۀ مردم، نه به کرامت  انسانی شان، نه به حق نفس کشیدن شان نمی اندیشد و حتی به  زندگی نسل های آینده هم  رحم نمی کند.

اگر مرتجع ترین نیروی متشکل، قدرت را به دست گرفت و سی و پنج سال، وحشیانه ترین حاکمیت را بر مردم تحمیل کرده است، نیروهای اپوزیسیون نیز در این میان بی تقصیر نیستند. پیروزی بی چون و چرای حاکمیت تباهی و تبه کاری، تنها محصول سازمانیافتگی و یا حتی توهم بخش هائی از توده های مردم به آن نبود؛ بلکه اشتباهات اساسی نیروهای اپوزیسیون نیز در این میان نقش اساسی ایفا کرد. سر به سازش فرودآوردن بزرگترین سازمان چپ در بارگاه "امام ضدامپریالیست" و سر به شورش مسلحانه برداشتن از سر استیصال بزرگترین سازمان مذهبی غیر حکومتی با رهبری قدرت طلب اش و پراکندگی مجموعه نیروهای اپوزیسیون که نتوانستند سدی از توده های ناراضی در برابر پیشروی ارتجاع خونریز تازه به دوران رسیده ایجاد کنند، راه را برای تسلط این نیروی ویرانگر هموار کرد. امروز نیز این وضعیت، نمای بهتری ندارد. بخش بزرگی از نیروهای اپوزیسیون بورژوائی رژیم ، ناامید از قدرت مردم، سر بر آستان قدرت های سلطه جوی خارجی می سایند و چشم به "دخالت های بشردوستانه" شان بسته اند و آب به آسیاب رژیم می ریزند.  و درست در شرایطی که برای هر تحول دمکراتیک و مردمی به نیروی گسترده و پیشرو چپ نیاز هست و بدون وجود این نیروی اجتماعی نمی توان به تغییر اوضاع به نفع مردم امیدوار بود،  بخشی از نیروهای اپوزیسیون چپ چشم بر اشتباهات خود بسته اند و گاه هنوز به مدل "حزب ـ دولت" های امتحان پس داده چسبیده اند.  چپ باید پاسخ دهد که چرا نتوانسته با پایگان اجتماعی خود در پیوندی ارگانیک قرار گیرد؟ چرا قادر نشده در شکل دهی و کمک به تشکل یابی مستقل توده های کار و زحمت نقش مفید و مؤثری ایفا کند؟ چرا در دفاع قاطع از آزادی و آزادی های بی قید و شرط سیاسی لَنگ می زند؟ چرا به حق حاکمیت مطلق مردم در گزینش نوع حکومت و پیوند دمکراسی با سوسیالیسم گردن  نمی گذارد و حتی حق انتخاب مردم برای تعیین نوع حکومت را بر نمی تابد و گاه حتی می خواهد حزب خود را جانشین قدرت توده ها کند؟

برای سازمان دادن یک نیروی توده ای گسترده و متشکل در برابر حاکمیت تباهی و در برابر تمامی اپوزیسیون های ضدمردمی، نیروهای چپ وظیفه ای اساسی بر دوش دارند. تنها نیروی چپ جامعه است که از حاکمیت توده های اعماق و از حق حکومت کردن اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم دفاع می کند. اما برای این که چپ بتواند هم با پایگان خود در پیوندی ارگانیک قرار گیرد و هم در سازماندهی اعتراضات پراکندۀ بخش های گوناگون جنبش مردمی نقشی مؤثر ایفا کند، باید بتواند میان «پیکار برای آزادی» و «پیکار برای نان» پیوندی پایدار و درونی ایجاد کند. نباید فراموش کنیم که جنبش سوسیالیستی، تنها جنبشی برای دفاع از منافع اقتصادی طبقه کارگر نیست. جنبش سوسیالیستی، جنبشی است عمیقآ دمکراتیک و مدافع گسترده ترین آزادی ها برای مردم و عمیق ترین تحولات اقتصادی برای رفاه  توده های اعماق جامعه. از این روست که برای سازماندادن جنبش سوسیالیستی؛ برای سازمان دادن جنبش توده ای آینده نگر و برای به حرکت درآوردن پیکار برای نان، نمی توان گام های اساسی برداشت  بدون دفاع قاطع از حق حاکمیت مردم؛ از حق تعیین سرنوشت ملیت های تحت ستم کشور؛ از برابر حقوقی کامل زنان و مردان؛ از آزادی های بی قید و شرط سیاسی؛ از تشکل های مستقل توده ای؛ و از سازماندهی اقتصاد جامعه بر مدار برآورده کردن خواست های اساسی توده های مردم و نه سودآور بودن  آن برای عده ای معدود.

در سی و پنج سال پیش، هنگامی که انقلاب شکوهمند مردم ایران در اوج پیروزی ، از درون شکست سختی خورد، در اولین شماره نشریه  مان نوشتیم «انقلاب مرد! زنده باد انقلاب!»، امروز هم باید همان شعار را با قدرت بیشتری تکرار کنیم و به نسل های جوان تر بگوئیم که باز هم لازم است با درس گیری از اشتباهات گذشته، به این شعار وفادار بمانیم که «انقلاب مرد! زنده باد انقلاب!»

انقلاب مرد! زنده باد انقلاب!
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی! زنده باد سوسیالیسم!
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
سه-شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ برابر با ۱۱ فوريه ۲۰۱۴